سیب مهربانی

سیب مهربانی در دستان توست اگر ...

داستان ۵۰: اعتراف

اعتراف کن بت ساختم اعتراف کن بت پرستیدم اعتراف کن نمیدانم اعتراف کن نمیفهمم اعتراف کن ظلم کردم اعتراف کن تنها نیستم اعتراف کن زنده ام اعتراف کن آدمم اعتراف کن شیر نیستم اعتراف کن اقیانوس نبودم اعتراف کن ببر نبودم اعتراف کن پلنگ نبودم اعتراف کن فان نیستم اعتراف کن احسانم اعتراف کن تو را نشناختم اعتراف کن قدر ندانستم اعتراف کن دنبالت نگشتم اعتراف کن گمراهم اعتراف کن گناه کردم اعتراف کن بیراهه رفتم اعتراف کن رنج دادم اعتراف کن رنج کشیدم اعتراف کن با خودم و
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:22 توسط نفیسه سادات |