سیب مهربانی

سیب مهربانی در دستان توست اگر ...

داستان ۳: بشاشیت

نینیشیر در جزیره ی الماس، زیر نظر چند نفر از سبزپوشها سواد آموخت و در دفتر پدر خاک خواند که نوشته بود: (بشاش اعتقاد دارد خدا بیشتر از لیاقتش به او داده حساس اعتقاد دارد خدا کمتر از لیاقتش به او داده) (بشاش تشکر می کند حساس توقع می کند) بعد کمی فکر کرد و به خودش گفت: پدرم بیشتر از لیاقتم پیشم بوده، مادرم بیشتر از لیاقتم بالای سرم بود. شاه گردالی مهربان بیشتر از لیاقتم زنده بوده. بعد از خدا برای روزهایی که پدر و مادرش زنده بودند تشکر کرد.
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:22 توسط نفیسه سادات |